نازنینان خودم درود و عرض ادب دارم، اینگونه آغاز کردم تا نویدآور فقط و فقط یک اصل مهم در این نوشتار باشم.
شما باید ۴ نوع انضباط را در کار و زندگی به کار ببندید:
به واسطهی نداشتن هرکدام از این انضباطها باید پاسخگو باشید.
انضباط شماره یک، دو و چهار کاملا مشخص و محرز است اما انضباط ردیف سوم تمام حرف من است!
شما در قبال احساس دیگران بواسطه رفتار احساسی خود بصورت ناخواسته، سلیقهای، بیمنظور و هر شکل دیگری، مسوول هستید.
اگر دلی را تکان دادید، کسی را به خود وابسته کردید، قلبی را عادت دادید و در قبال همهی اینا تصور میکنید که چنین قصدی نداشتید، بدانید که باز هم مسوولید.
در قبال وابستگی عاطفی پدر و مادر و به عکس فرزند به پدر و مادر، ایجاد تصور غلط در کارمندتان، ایجاد توهم نابهجا در همکارتان و در هر فرد دیگری که به شما نزدیک میشود، بشدت مسوول هستید.
خانمها و آقایونی که با هم همکار هستید مراقب باشید که بی غرض کسی را حیران و سرگردان در وادی عاطفه و احساس نکنید و بعد در انتها بگویید که من روحمم از این احساس خبر نداشت و من کاری نکردهام، بهنظر من اول خودتان را تنبیه کنید که عامل چنین جفایی شدید، اول خودتان را بازخواست کنید چراکه در رفتار شما چیزی شبیه یک محبت یا از جنس عاطفه و عشق بوده و دیگران فکر کردهاند شما کنارشان یا حامیاشان هستید بدین سبب بر شما تمرکز و به شما دل و امید بستهاند.
سنگ و سبو کنار هم هستند بدین سبب مسوولیت یک مرد در قبال ایجاد ناخواستهی این رقم احساسها پررنگتر است.
انضباط احساس در عمدهی موارد یعنی همین.
و در انتها انضباط احساس یعنی دلمان هرجا و برای هر چیزی نتپد و ادای عاشق پیشهها را در نیاوریم، اگر کسی را دوست داریم با همه سلولهای وجودمان دوست بداریم، فرقی نمیکند چه کسی باشد، پدر یا مادر یا دوست یا همسر یا فرزند یا معلم یا همسایه! همهی دوست داشتنها عاشقانه نیست بلکه در بسیاری موارد از جنس عاطفه و وابستگی است. لطفا در چنین انضباطی فاحشه نباشیم.
دیدگاهتان را بنویسید